علوم اسلامی



The biggest netwok on blogging in the world

پایگاه جامع آشنائی باقران کریم علوم اسلامی واینترنت

پروژه نماد سازی از حضرت صاحب ویاران ایشان در دنیای مجازی

سایت کتاب هدایت درمرکز دایره و313وبلاگ درپیرامون آن بعنوان نمادی ازآن حضرت و  یاران  ایشان در حکومت جهانی

http://behabadi.ir

http://behabady.ir


عرفان

۱-تعریف عرفان

شناخت حقیقت از طریق دل یا باصطلاح قرانی عین الیقین  شنا ختی است حضوری وبدون واسطه که نیاز مند تجربه باطنی است واین امر مختص به مجردات نظیر ملائک یا ملکوت ونفس وکیفیات ان میباشد وهرگاه مراد از شناخت خداوند وصفات وافعال او وگرایش بی حد باوهمراه با عشق ومحبت باشد انرا      عر فان نامند. عرفان یعنی هر لحظه یک قدم بالا رفتن

عابد:دنیا خواه است-  زاهد:اخرت خواه است و عارف:خداخواه

۲-موضوع وهدف عرفان

موضوع سیر وسلوک الی الله است وهدف وصال حضرت حق یا رفع حجاب از دل برای فنای در او است

۳- روش کار

کشف وشهود قلبی از طریق تزکیه نفس یا دفع افات وجذب شرایط رشد

۴-اقسام

الف-نظری:جهان بینی عارف ب- عملی:مکاتب مختلف . نکته:بر خلاف فلسفه عرفان عملی مقدمه عرفان نظری است یعنی عرفان عملی مقدمه وصول حقیقت است.

۵-عرفان عملی

وظایف سالک الی اله در هر منزل(بندگی)ویافتن تجلی حق در قلب خود.مکاشفات بایستی برمبنای قران کریم وسنت باشد.

۶-منازل سلوک

عرفای اسلامی تعداد منازل رامتفاوت میدانند بعضی یک گام برخی دوگام پاره ای ۷یا۱۰یا۴۰ویا بی نهایت بیان کرده اندکه با هم تعارضی ندارندزیرا هر گامی را میتوان به چند گام تقسیم نمود معروفترین انها  از عطار است که در منطق الطیر امده وان هفت منزل است طلب-عشق-معرفت-استغنا-توحید-حیرت-فقروفنا . دو گام از مولوی است عشق وفنا ویک گام ترک منیت یااز خود رهائی است.

۷-اصول عرفان نظری

الف-وحدت وجود (توحید عارف) هستی حقیقی یک مصداق دارد وان خداست وبقیه جلوه اند(دریا وموج)

ب-انسان کامل(ولایت) تجلی تام اسماء خداست(امامان)

ج-عشق الهی منشاء ومقصد تجلی الهی خداوند مومنان را دوست دارد وانها نیز خدا را(یحبهم ویحبون الله)

د-نظام احسن عالم جز خوبی درجهان دیده نمیشود

ه-وحدت شهود همه جهان تجلی اوست

و-وحدت تجلی همه جهان یک تجلی است(لا تکرار فی التجلی)

ز-وحدت ادیان  مذهب عاشق ز مذهبها جداست  عاشقان را مذهب وملت خداست

۸-حجاب

با اینکه خداوند در همه جا حضور دارد چرا ادمی که در محضر اوست نمیتواند اورا مشاهده کند پاسخ روشن اینست که عواملی میان ما واو پدیدار شده است که انرا در عرفان حجاب مینامند فاصله عبدبا معبود مکانی نیست بلکه حجابی است(مع کل شئی لا بمقارنه وغیر کل شئی لا بمزایله)

حجابها عبارتند ازگناه-جهل-منیت-غفلت ادمی بایستی اگاه باشد یعنی خود وخدای خود را بشناسد و دیدار او بدون علم میسر نیست اما داشتن علم کافی نیست باید از گناه پرهیز نمود ترک واجب وانجام حرام مانع از رویت اوست غفلت خود مانع دیگریست اومی باید لحظه ای از او غافل نباشد وبالاخره منیت نیز مانع مهمی است باید خود را فرا موش نمود ومراد از خود همان تمایلات نفسانی است

۹-ساحتهای وجود انسان

الف –بدن(نفس جمادی ونباتی)  یا طبیعت ب-نفس حیوانی(امیال وغرائز) یا غریزه ج-عقل یا نفس انسانی(عقل معاش یا جزئی وعقل معاد یا کلی) یا فطرت د- دل یا قلب یا نفس الهی (کانون هستی انسان).نفس لطیف است بهرچه نظرکندبرنگ همان درمیاید

۱۰-برخی از واژه ها در عرفان

مطرب یا ساقی (خداوند)-ساز یاخم وکوزه(هوشمندی یا جبروت)-اهنگ(قوانین یا ملکوت) رقص(اعداد یا ناسوت)-ساغر یا پیاله یا سبو یا جام(ادم)-می یاباده یاشراب یااب انگور(اگاهی ونشاط) -حزن(عالم خاک)-عشق(عالم نفس)-حسن(عالم ملکوت)

۱۱-پدرعرفان اسلامی:محی الدین عربی اندلسی

————————————————————————————–

نجواهای عاشقانه

الهی تومعبودی ومن عابد

الهی تومعشوقی ومن عاشق

الهی توقادری ومن ناتوان

الهی توعالمی ومن نادان

الهی توحاکمی ومن محکوم

الهی تورازقی ومن فقیر

الهی توطبیبی ومن بیمار

الهی توحبیبی ومن تیمار

الهی توهستی ومن نیستی

الهی توهرچی ومن هیچی

الهی توربی ومن بنده

الهی توآقائی ومن شرمنده

الهی توعزیزی ومن ذلیل

الهی توکبیری ومن حقیر

الهی توقریبی ومن غریب

الهی تومحبوبی ومن مهجور

الهی توقاهری ومن مقهور

الهی توغنی ومن محتاج

الهی توکریمی ومن گدا

الهی تورحیمی ومن بینوا          مرادریاب    امید۲۸/۲/۱۳۷۳

——————————————————————————————

الهی بهرچه نظرکنم تورامیبینم

الهی هرصداکه گوش کنم تورامیشنوم

الهی هرگلی راکه بوکنم تورامیبویم

الهی بهرچه میل کنم تورامییابم

الهی بهرجاکه میروم نشان تومیبینم

الهی بهرچه نظرکنم کمال تومیبینم

الهی بهرسوکه مینگرم جمال تومیبینم

الهی زهرنشان کهمیگذرم مثال تو میبینم

الهی تودوای هردردی

الهی تووفای هرعهدی

الهی توصفای هرچمنی

الهی توشفای هرمرضی

الهی توعشقی توروحی توماهی

الهی تودردی تودرمان توآهی

الهی تودلبرتودلکش تودلجوی

الهی تودارا توبیدارتوهمسوی

الهی الهی الهی

دلم درپی ات گشته راهی

برای وصالت ندارم بجز

گناه وخطا واشگ وآهی                                 امید۲۹/۲/۱۳۷۳

—————————————————————————–

الهی بمن ان ده که لایقش باشم

مرا انگونه سازکه لایق عطای توباشم

الهی به من ان ده که درشان توباشد

مرا انگونه بساز که درشان عطای توباشم

الهی مرا ان ده که دررضای توباشد

مراانگونه ساز که راضی برضای توباشم

الهی بنده توهستم وبراین بندگی مفتخرم

مرا انگونه باش که برخدائیت مفتخرباشی

الهی ببخشای مرا که بی پرده باتوسخن گفتم

چه باک که نباشدپرده ای میان دل ودلبرم                                امید۳۱/۲/۱۳۷۳

۱۷-نفس آدمی

نفس گوهریست عجیب اگرازمطلبی بگریزدنیروی گریز ازان آن شیئ را بسوی اوبرمیگرداندیعنی نفس دفع میکند اماشیئ دفع شده جذب او میشود ازطرف دیگر وقتی شیئ ای ازنفس دفع شود نفس بسوی ان گرایش پیدامیکند این دفع وجذب در کلام خداوند ورسولش بخوبی امده است خداوند میفرماید قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم(۸جمعه) ورسول گرامی میفرمایند الانسان حریص علی ما منع دراولی ادمی ازمرگ میگریزد اما مرگ اورا خواهدیافت ودردومی ادمی نسبت بچیزی که ازاو منع شده حریص است مانندقصه ادم ع

راه حل: باید با نفس مبارزه نمود نفس ادمی راحت طلب است نباید ازمشکل ترسیدوفرارکرد بایدبسوی ان رفت وانراحل نموداما ازجائیکه ازاو بازداشته شده باید گریخت نفس را ازممنوعه باید فراری داد وبسوی انچه بی میل است اجبارنمود.بایدنفس راساخت وراه ان ماندن درسختیها وفرار از راحتیهاست.

 



معرفت شناسی(اپیستمولوژی)

۱-تعریف علم-الف-ادراک شیئ یاصورت ویا مفهوم ان .این تعریف باقسام است

ب-انکشاف واقع بما هو حقه این تعریف به عمل است

ج-امری ذهنی که حاکی از شئی موجود در هستی است (حد تام)

و بالاخره برخی معتقدندکه علم امری بسیط وغیر قابل تعریف منطقی ا ست.

۲-اقسام علم-۱- خود شیئ که بی واسطه حس ادراک میشود و علم حضوری نا مند مانند ادراک نفسا نیا ت خود (عین الیقین)-۲-صورت شیئ که با واسطه حس ادراک میشود مانندادراک اشیاء اطراف خود (علم الیقین) ۳- مفهوم شیئ که با واسطه عقل ادراک میشود مانند ادراک مفاهیم نفس واشیاء اطراف خود (حق الیقین). دو مورد اخیر را علم حصولی نامند.

مصادیق علم حضوری عبارتند از۱-ذات عالم یعنی نفس ونفسانیات۲-علم علت مفیضه به معلول۳- علم معلول به علت۴-علم دو معلول همرتبه بیکدیگر

مفهوم خود یا شخصی است یاجزیی ویا کلی(معقول).وکلی نیز یا ماهوی است یا اعتباری وماهوی خود یامحسوس است ویا باطنی

واعتباری نیز یامنطقی است یا فلسفی وبالاخره فلسفی نیز یاذاتی است یا عملی.

مفهوم ماهوی یا معقول اول تصوریست که عروض واتصافش در خارج است مثل انسان یعنی دارای مصداق در خارج وقابل حمل در خارج است مثلا احمد انسان است

مفهوم اعتباری فلسفی یا معقول ثانی فلسفی تصوریست که عروض ان ذهنی واتصافش خارجیست ماننداتش علت سوختن است علت مفهوم فلسفی است

ویژگیها:بامقایسه وتحلیل عقلی بدست میاید-هنگام حمل از انحاء وجودی حکایت داردنه ماهیت-ما بازاءعینی ندارد-عروضش ذهنی است-در ازاءان مفهوم یا تصور جزئی وجود ندارد.

مفهوم اعتباری منطقی یامعقول ثانی منطقی تصوریست که عروض واتصافش ذهنیست مانندانسان نوع است .نوع مفهوم منطقیست

۳-ایا درشناخت خطا رخ میدهد؟

پا یه واساس شناخت بشر بد یهیات است که جزء علم حضوری وخطا نا پذیر است لیکن در ادراکات حسی وعقلی امکان خطا وجود دارد که با کمک عقل بر طرف میگردد

۴-داده ها یا اطلاعات

اطلاعات ادمی از سه طریق بدست میاید

۱-از طریق حواس پنجگانه ماننددیدن یک پرنده یا شنیدن صدای ان (محسوسات)

۲- ازراه دل یا حس باطنی مانند ادراک درد یا لذت(وجدانیات)

۳-از طریق دیگران که انان نیز از ان دو طریق تحصیل کرده اند مانند ادراک مفهوم ابلیس یاجبراییل اشاره شده در قران(منقولات).

دو طریقه اول را مستقیم یا اجتهادی وراه سوم راغیر مستقیم یا تقلیدی نامند. اینها اطلاعات  شخصی هر فرد است.

انسان پس از دریافت داده های شخصی بوسیله عقل از انها مفا هیم کلی میسازد مثلا درمورد اولی مفهوم پرنده یاچهچهه ودرمورد دومی مفهوم درد یا لذت ودرمورد سومی مفهوم جن یا فرشته را میسازد ایندسته ازمفاهیم کلی را که دارای مصداق درخارج از ذهن میباشد معقول اول یا کلیات ماهوی مینامند با ردیگر انسان ازهمین  مفاهیم ماهوی در ذهن مفاهیم دیگری را میسازد  که درخارج از ذهن مصداقی نداردلیکن یا در خود ذهن قابل حمل است یا درخارج ذهن مثلا مفهوم نوع از پرنده که قابل حمل بان در ذهن رادارد ویا مثلا مفهوم ذات از پرنده که قابل حمل بان در خارج از ذهن میباشد این مفاهیم را معقول ثانی یاکلیات اعتباری وقسم اول را منطقی وقسم دوم را فلسفی مینامند.

۵-قوای سازنده ذهن

اطلاعات ادمی اعم از محسوسات ووجدانیات ومنقولات توسط دو قوه بازسازی وتکثیر میشود

۱-قوه خیال:نیروی تخیل انسان داده هارا درذهن تجدید نموده وبخیال پردازی میپردازد محسوسی رامرور میکند ودران دخل وتصرف مینماید ومحسوس جدید که مخیل ادمیست با نیروی دیگری که کاراست انرا اخنراع یابظهور میرساندمانند کارهای یک نقاش این نیرو در تمامی مردم وجود دارد امادرهنر مندان قویتراست

۲-قوه عقل:نیروی تعقل انسانداده هارا درذهن تحلیل نموده وازانها مفاهیم کلی میسازد (معقول اول) انسان از تصویر یک یا چند نفر وبادیگر از همان مفاهیم ساخته شده درذهن مفاهیم دیگری میسازد (معقول ثانی) مانند مفهوم نوع یا موجود ازانسان این نیرو درتمامی انسانهاوجود دارد اما فیلسوفان قویتراست

۶-مبادی علم

هر دانشی دارای۱-تعریف۲-موضوع۳-هدف۴-اقسام۵-روش کار۶-ارتباط با سایر علوم ۷-ماهیت موضوع۸- تاریخچه میباشد این موارد در مقدمه هرعلمی مطرح میگردد وبان رئوس ثمانیه میگویند

 

۷-ارزش شناخت

شناخت انسان را چنانچه با واقعیت مطابقت داشته باشد حقیقت نامندودرصورت عدم تطابق غیر حقیقی وفاقد ارزش است

۸-جهات تکثر مفاهیم تصوری وتصدیقی

۱الف–بساطت وترکب۲-حقیقت واعتبار۳-جزئیت وکلیت

ب-۱-بداهت ونظری۲-حقیقی واعتباری۳-جزئیه وکلیه

۹-اقسام علوم

نظری وعملی-پایه وکاربردی-حقیقی واعتباری-اصالی والی-توصیفی ودستوری-اخباری وانشائی-وجودی وایجادی

هر دانشی که حاکی از وجود شئی در خارج یا ذهن باشد نظری یاپایه یاحقیقی یااصالی یاتوصیفی یااخباری یا وجودیست وهر دانشی که در جهت ایجاد شئی در خارج یا ذهن باشد عملی یا کاربردی یااعتباری یاالی یادستوری یاانشائی یاایجادیست.

نکته:هر علمی از دو بخش نظری وعملی تشکیل میشود ایا ممکن است دانشی صرفا نظری یا عملی باشد؟ بنظر میرسد که این تقسیم ناشی از موضوع علم است وچنانچه موضوع امری ثابت باشد قاعدتا نظری صرف خواهد یود واگر موضوعی امری سیال باشد صرفا کاربردی خواهد بود مثال اول خداشناسی ومثال دوم عمل شناسی

۱۰-مکاتب شناخت شناسی

بطور کلی دو مکتب وجود دارد اصالت حس واصالت عقل

نقش حس در پیدائی مفاهیم کلی ماهوی است وبس وبقیه کارهاراعقل انجام میدهد این در خصوص تصورات است ودر امر تصدیقات حس مطلقا نقش نداردوتصدیق کار نفس است خصوصا بدیهیات وعلوم حضوری وهلیات بسیطه.

۱۱-مراتب علم

یقین(۱۰۰درصد)-ظن(بالای۵۰درصد)-شک(۵۰درصد)-وهم(زیر۵۰درصد)

قضایای یقینی:۱-بدیهیات(اولیات یاضروریات که بی نیاز از استدلالند) ۲-وجدانیات(علوم حضوری)۳-قریب ببدیهی(حدسیت-فطریات)۴-نظری(حسیات-تجربیات-متواترات)

قضایای ظنی:۱-مقبولات۲-مشهورات مظنونات)

قضایای :وهمی-۱-مخیلات۲-مشبهات۳-وهمیات

۱۲-طرق تحصیل علم

۱-قیاس۲-استقراء۳-تمثیل

۱۳-مقوله: واقع (مجرد-مادی) عمل(هنری-غیر هنری) ذهن یا علم ومعرفت(نظری-عملی) نظری(عقلی محض-حسی عقلی) حسی عقلی(مادیات- مجردات) عملی(احساسی-غیر احساسی)


زبان

زبان ابزار انتقال اطلاعات است وان بر دو گونه است گفتاری ونوشتاری که اولی را ملفوظ ودومی را مکتوب گویند کلیه مفاهیم از طریق کلمات ویا ترکیبی از کلمات همراه با نسبت صورت میپذیرد که بان جمله یا کلام گویند بنا بر این برای اشنائی با هر زبانی ابتدا با کلمه اشنا میشوند.

کلمه یا واژه :هر لفظی که دارای معنی باشد کلمه نامند وکلمه پایه هر زبانی است مانند روز یا یوم

اقسام کلمه:در زبان عربی کلمه بر سه قسم است اسم فعل حرف

اسم: نام هر چیزی را گویند بطوز  مشخص یا مبهم مانند  محمد یا او

فعل: انجام کاری در زمانی توسط کسی یا شئی مانند میروم یا برو

حرف: هر کلمه ای که نه نام باشد ونه فعل مانند از یا اگر

در فارسی وزبانهای اروپائی کلمات هشت تا ده قسمند که در فارسی نام صفت ضمیر اعداد قید فعل اصوات حرف اضافه وحرف ربط ودر زبان انگلیسی وفرانسه حرف تعریف نیز افزوده شده است با کمی دقت خواهیم یافت که تمام این اقسام بهمان سه نوع بر میگردد اولاحرف ربط وحرف اضافه هردو حرفند ثانیا اصوا ت تماما معنای فعلی دارند پس فعلند ویا اینکه اسم فعلند حرف تعریف نیز در ترکیب صفت است پس در صفت  از ان بحث خواهد شد اما ضمیر همان نام است که مبهم است اعداد نیز از اسامی مبهمند وصفت که جایگزین اسم میشود وحالات انرا دارد انهم اسم است  وقید نیز حالت مصدر فعل است ولذا ان نیز اسم است بعبارت فلسفی هر چه در عالم وجود دارد نامی دارد وفعل وحرف وجود خارجی ندارند چرا که فعل دارای زمان وحرکت است ووجود خارجی ندارد.مو ضوع را بصورت دیگری میتوان بیان نمود ضمیر جانشین اسم وصفت وقید حالت انرا بیان میکند(درمورد قیدحالت مصدر فعل ) از طرف دیگر اصوات جانشین فعل  انددر نتیجه همه چیز باندو بر میگردد.

سا خت کلمه

هر زبانی معمولا از تعدادی واژه پایه تشکیل میشود مثلا کلمه اب یک واژه پایه است زیرا قابل تجزیه نیست ودر صورت تجزیه بحروف الفبا تبدیل میشود یا کلمه صبر در عربی ویا واژه day در انگلیسی این کلمات را جامد مینامنداما این کلمات محدودند وزبان نیاز به واژه های بسیاری دارد برای حصول این مقصود در زبان فارسی وزبانهای اروپائی ازپیشوند وپسوند استفاده میشود ودر زبان عربی که تنها زبان دارای قالب هست از قرار دادن ریشه یا پایه در قالب ها کلمه جدید ساخته میشود مثال اباد وابادان از اب و صابر وصبور از صبر وdailyو todayازday

1-پسوندها وپیشوندها: در زبان فارسی حدود ۵۰پسوند وپیشوند وجود دارد که برای ساختن انواع کلمات  بکار میرود

اوندهای اسم ساز مانند خوبی از خوب(ی)-اوند های فعل ساز مانند جنگیدن از جنگ(یدن)- اوندهای صفت ساز مانندباهوش از هوش(با)- اوندهای قیدساز مانندصادقانه از صادق(انه)

۲- درزبان عربی از اسم وفعل جامد از طریق صیغه هایا قالبها کلمات جدید ساخته شده که بانها مشتق میگویند مانندکریم از کرم(فعیل) واستخراج از خرج(استفعال)

درزبان عربی اسم یا ثلاثی است یا رباعی ویا خماسی وهریک نیز یا مجرد است یا مزید وفعل یاثلاثی است یا رباعی وهریک یامجرداست یامزید

اسم ثلاثی ۱۰ وزن ورباعی ۵وزن وخماسی۴وزن دارد

فعل ثلاثی مجرد ۶وزن وثلاثی مزید ۱۳ وزن ورباعی مجردیک وزن ورباعی مزید۳وزن دارد

برای نشان دادن صیغه ها از سه حرف فاء-عین- لام استفاده شده وبرای اوزان رباعی وخماسی ازافزودن یک لام ودولام استفاده میشود مانندنصر (فعل) زل(فعلل) سفرجل(فعللل)

برای اشنائی دقیقتر با اوندها وصیغ باید به کتب مربوط به هر زبان مراجعه کرد

اقسام اسم(عربی-فارسی)

۱-مفرد مثنی جمع(مفرد-جمع)۲-مذکر مونث حقیقی یامجازی۳-ذات معنی ۴-نکره معرفه(خاص وعام)

۵-جامد مشتق وموارد زیر مخصوص عربی ا ست

منسوب وغیر منسوب-مکبر ومصغر-ثلاثی ورباعی وخماسی-صحیح ومعتل -مقصور ممدود منقوص وصحیح الاخر-متصرف وغیر متصرف

اقسام فعل

۱-مفرد مثنی جمع(مفرد جمع)۲-مذکر مونث۳-لازم متعدی۴-تام ناقص۵-غا ئب مخاطب متکلم۶-ماضی مستقبل امر مضارع……۷-لازم متعدی(معلوم ومجهول)  موارد زیر خاص عربی است

صحیح ومعتل-ثلاثی ورباعی -جامد مشتق

اقسام حرف

در فارسی ربط -اضافه

درعربی :عامل(خاص اسم-خاص فعل) غیر عامل(خاص اسم-خاص فعل-مشترک)

ادوات پرسشی

دانش ادمی از سوال اغاز میشود بنا بر این در اولین درس هر زبانی باید با ادوات پرسشی اشنا شد ادات سوالی ده تاست

۱-که یا کی =من=who سوال از علت فاعلی یا کیستی وشخصیت است که در پاسخ اسم خاص میاید(علت فاعلی وهویت)

۲-چه یا چی =ما=what سوال ازچیستی وماهیت است که در پاسخ اسم عام میاید(کلی ماهوی)

۳-چگونه یا چطور=کیف=howسوال از کیفیت ووضعیت است که در پاسخ صفت میاید(کیف محسوس ونفسانی)

۴-کی  =متی=whenسوال از نسبت زمانی است که در پاسخ قیدزمان میاید(متی)

۵-کجایاکو =این=whereسوال ازنسبت مکانی است وپاسخ قیدمکان است(این)

۶-چرا =لم=whyسوال از علت است (قید علت)

۷-چندیاچقدر=کم=how many-how much سوال از کمیت است وپاسخ عدداست(کم)

۸-مال کی =لمن=whoseسوال ازتعلق مالکیست وپاسخ ان نام مالک است(له-اضافه)

۹-کدام یا کدامین=ای=whichسوال ازانتخاب است وپاسخ ان یک نام است

۱۰-ایا؟=ا وهل سوال از انجام فعل یاعدم انست وپاسخ ان یک جمله است که میتوان بجای ان باختصار ازدوکلمه اری یا خیر استفاده نمود. ودرانگلیسی معادل ندارد وشکل جمله حالت سوالی دارد.

نکته۱:در فارسی با ترکیب واژه چه ویک کلمه دیگرمیتوان هر یک از ادات  سوالی  راساخت مانند چه کسی  یاچه چیزی یا برای چه ودر عربی با افزودن ذا ویا ما همان مفاهیم را درست کرد مانند ماذا – لماذا  من ذا ودر انگلیسی  بجای ترکیبhowبایک صفت میتوان ازwhatبا یک اسم استفاده نمود مثالwhat lengthبجایhow long

نکته۲:ادات پرسشی بجز شماره ۱۰ که حرف یااسم صوت است بقیه در ترکیب اسمند در ۵مورد ضمیر ودر ۴مورد قیدند.




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سیم کشی ساختمان آشپزتی‌وی گل هواداران تارنمای ارگ ایران موسسه آموزشی مشاوره ای نرم افزارهای کاربردی اسپاد انجام شبیه سازی پروژه شبکه با متلب وns2 جانورشناسی و حیوانات Aditya hhtt